مامان تنبل
ببخشید که خیلی وقته چیزی ننوشتم...اصلا وقت سر زدن به اینترنت ندارم تا چه برسه به وبلاگ نویسی. تو این مدت اتفاقای مهمی افتاده.....از جمله رفتن مامان جون و آقاجون به مکه........روز سیزدهم مهرماه ساعت 9 صبح رفتن و هنوز معلوم نیست کی برگردن...من و تو بابایی رفتیم فرودگاه بدرقشون..نتنونستم آقاجونو ببوسم و هنوز ناراحتم.........ایشالا صحیح و سالم برمیگردن پیشمون و من و سپهرو از این آلاخون والاخونی درمیارن.. قرار بود از هشتم مهرم پرستارت بیاد....ساعت ده و نیم اومد و دوازده هم رفت..قرار شد ساعت سه قبل مطب رفتن من برگرده اما اس ام اس داد که ببخشید من نمیتونم بیام....و دیگه پیداش نشد... روز دهم مهر پرستار دیگه ای اومد....خیلی حرف میزد و از ز...
نویسنده :
معصومه
9:44